یا مقلب ...
یا مقلب الحقوق و الاخبار،
یا مدبر الارز و الدُلار،
یا محول الدین و الایمان،
حول حصرنا الی احسن الاحرار!
یا مقلب الحقوق و الاخبار،
یا مدبر الارز و الدُلار،
یا محول الدین و الایمان،
حول حصرنا الی احسن الاحرار!
* کسانی که بر عکس عقربههای ساعت امضاء میکنند دیر منطق را قبول میکنند و بیشتر غیر منطقی هستند.
* کسانی که از خطوط عمودی استفاده میکنند لجاجت و پافشاری در امور دارند.
* کسانی که از خطوط افقی استفاده میکنند انسانهای منظّم هستند.
* کسانی ک با فشار امضاء میکنند در کودکی سختی کشیدهاند.
* کسانی که پیچیده امضاء میکنند شکّاک هستند.
* کسانی که در امضای خود اسم و فامیل مینویسند خودشان را در فامیل برتر میدانند.
* کسانی که در امضای خود فامیل مینویسند دارای منزلت هستند.
* کسانی که اسمشان را مینویسند و روی اسمشان خط میزنند شخصیت خود را نشناختهاند.
* کسانی که به حالت دایره و بیضی امضاء میکنند ، کسانی هستند که میخواهند به قله برسند
زوج جوانی مقابل قاضی عموزادی - رئیس شعبه ??? دادگاه خانواده - نشستند و منتظر رسیدگی به پرونده بودند که قاضی سر از اوراق پرونده برداشت و به مرد جوان گفت: پرونده را مطالعه کردم. همسرتان مهریهاش را به اجرا گذاشته و این جلسه به درخواست او و برای شنیدن حرفهای شما برگزار شده است، اگر توضیحی دارید، بفرمایید.
به گزارش ایران،مرد جوان هم گفت: «آقای قاضی! من میهماندار هواپیما هستم و حدود یک سال قبل با همسرم «تینا» در یک سفر خارجی آشنا شده و پس از چند جلسه گفتوگو با هم برای ازدواج به توافق رسیدیم. پس از مدت کوتاهی موضوع را با خانوادههایمان در میان گذاشتیم. همه چیز به خوبی پیش رفته بود که هنگام عقد پیشنهاد مهریه عجیب از سوی «تینا» تعجب خانوادههایمان را برانگیخت، چرا که همسرم درخواست داشت به جای سکه طلا، سفر به ??? کشور خارجی را به عنوان مهریهاش انتخاب کنیم، چرا که بشدت عاشق سفر خارج و گشت و گذار بود.
با شنیدن این پیشنهاد از آنجا که همسرم را عاشق سفر و علاقهمند به شغلم دیدم، خوشحال بودم، اما از سوی دیگر وقتی به هزینه سنگین مهریه فکر کردم، تنم به لرزه افتاد. با این حال به دلیل اینکه خوشحالی تینا برایم بیشتر اهمیت داشت، برخلاف میل خانوادهام خواسته همسرم را پذیرفته و او را با همان مهریه دلخواهش به عقد دائم خود درآوردم.
چند ماهی از شروع زندگی مشترکمان گذشته بود که همسرم از من خواست تا در سفرهایم او را نیز همراه خود ببرم، اما هرچه گفتم این درخواست امکانپذیر نیست، قبول نمیکرد. امکان پرداخت هزینه سفرش از سوی خودم نیز وجود نداشت. به خاطر این مسئله کمکم اختلافهای ما شروع شد.
از سوی دیگر او که گرفتار شک و بدبینی است، علت مخالفتم را حضور زن دیگری در زندگیام میدانست و...با این حال هرچه سعی کردم تا او را متقاعد کنم، بیفایده بود. از سوی دیگر وقتی لابهلای حرفها و جروبحثهایمان از همسرم شنیدم که به خاطر علاقهاش به سفر با من ازدواج کرده، بشدت عصبانی و خشمگین شدم. بعد هم همسرم به حالت قهر راهی خانه پدرش شد.
من هم همان شب راهی سفر کاری شدم. طی دو روز ترجیح دادم با تینا تماس نگیرم تا هر دو کمی آرامتر بشویم و ماجراهای آن روز را فراموش کنیم. اما وقتی به خانه برگشتم، در کمال ناباوری متوجه شدم همسرم در غیاب من تمام وسایلش را به خانه پدرش انتقال داده و مهریهاش را به اجرا گذاشته است.
من که بشدت از او ناراحت شده بودم، تصمیم گرفتم طلاقش دهم!
زن جوان که تا آن لحظه سکوت کرده بود، با قطع حرفهای همسرش گفت: زمانی که با مسعود آشنا شدم، به خاطر هیجان شغلش به او وابستهتر شدم، زیرا به سفر علاقه شدیدی داشتم و تصور میکردم که از این به بعد میتوانم در کنار همسرم همه دنیا را ببینم، اما افسوس که سخت در اشتباه بودم. بنابراین حالا که نمیتوانم او را راضی کنم تا همراهش باشم، مهریهام را به اجرا گذاشتم تا بلکه از این طریق بتوانم به خواستهام برسم و کشورهای مورد علاقهام را ببینم. اگر هم مسعود مهریهام را بپردازد، حاضرم از او جدا شوم.
قاضی عموزادی پس از شنیدن اظهارات زوج جوان وقتی آنها را در تصمیمشان مصمم دید، حکم پرداخت مهریه را صادر کرد. مرد جوان هم محکوم شد سالی یک بلیت سفر به خارج از کشور به عنوان مهریه همسر سابقش تهیه و پرداخت نماید.
سازمان عفو بین الملل در آخرین شماره از نشریه wire
مبارزه برای کلمات
سالهاست اقلیت های اتنیکی ایران-عربها،آذربایجانی ها، بلوچ ها، کردها و ترکمن ها- اجازه ی آموزش به زبان مادری خودشان در مدارس و دانشگاه هاو یا تاسیس مدارس خودشان را ندارند، جایی که فقط فارسی مجاز است.
آذربایجانی های ایران، بزرگترین اقلیت ایران، مبارزه برای حق آموزش به زبان مادری را رهبری می کنند. گزارش های ایرانیان آذربایجانی از زبان خودشان.
یاشار ائینالی، یک ایرانی آذربایجانی مقیم خارج
"من احساس می کنم آموزش دوران مدرسه تاثیر بدی روی من داشته است. من از نظر روحی احساس یتیمی می کنم.این احساس کاملا با فقدان زبان مادری در ارتباط است. معلم من موقع درس دادن فارسی صحبت می کرد. من قادر نبودم با معلم ارتباط برقرار کنم و وقتی معلم با من صحبت می کرد گریه می کردم."
عباس جوادی، نویسنده و گزارشگر
"در ایران هیچ کس ما را از صحبت کردن به ترکی آذربایجانی در خانه یا خیابان منع نمی کند. حتی در مساجد استان های آذربایجانی ایران (آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، زنجان) روحانیون به ترکی آذربایجانی موعظه می کنند.
"اما اتنیک ها ی ایران (آذربایجانی ها ) به ندرت می توانند به ترکی آذربایجانی بخوانند یا بنویسند چون هیچ آموزشی به زبان مادری وجود ندارد.
"در کل کشور، یک مدرسه به ترکی آذربایجانی،دانشگاه یا یک دوره آموزشی زبان(ترکی آذربایجانی) وجود ندارد. یک شهروند ترک با خانواده و دوستانش به زبان مادری صحبت می کند، اما به همان افراد به فارسی نامه می نویسد چون قادر نیست به ترکی آذربایجانی بنویسد.
"ترکی آذربایجانی به تدریج اهمییت اجتماعی خود را از دست می دهد ... و توسط گویش محلی و اجتماعی ، زبان عامیانه و لغات و ساختار جمله بندی فارسی مورد هجمه قرار می گیرد."
حبیب آذرسینا، روزنامه نگار
"یادگیری برای بچه های فارسی زبان خیلی راحت تر از بچه های آذربایجانی که برای اولین بار این زیان را در کلاس می شنیدند بود.
والدین بچه هایشان را با چشمانی اشک آلود به خانه باز می گرداندند. ناکامی در مدرسه یک چیز عادی بود. بیشتر بچه ها به خاطر همین موضوع بعد از شش سال ترک تحصیل می کردند. فارغ التحصیلی از دوره ی ابتدایی به عنوان یک موفقیت به حساب می آمد."
فاخته زمانی، موسس انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی در ایران
" مو ضوع مربوط می شود به بچه یک از دوستانمان- اون پول تو جیبی هایش را جمع کرد و آنها را به معلم داد و گفت:" این پولها به اندازه 20 کلمه ترکی هست... من جریمه را از پیش پرداخت می کنم پس می توانم 20 کلمه ترکی حرف بزنم.""
مصطفی عوض پور، مدافع حقوق بشر، در سال 2006 به همراه برادرش به خاطر فراخوان تحریم اولین روز سال تحصیلی جدید و دفاع از خق تحصیل به زبان مادری بچه های آذربایجانی دستگیر و در اکتبر 2006 آزاد شد.
صالح کامرانی، وکیل و زندانی عقیدتی سابق. در سالهای 2006 و 2007 به خاطر فعالیت های حقوق بشری بازداشت شد. در حال حاضر پناهنده و در تبعید به سر می برد.
نسرین بابایی، همسر یکی از فعالان به نام اوختای(مهدی) بابایی عجب شیر. در سال 2006 اوختای به خاطر فعالیت هایش به شش ماه حبس محکوم و در مارس 2007 آزاد شد.
"اتهام هایی که بر علیه شوهرم زده شده اینها هستند: تبلیغ علیه نظام، ایجاد ناآرامی، اقدام علیه امنیت ملی و ارتباط با تجزیه طلبان خارج از کشور. سئوال من این است: آیا آموزش فرزندانمان به زبان مادریمان(ترکی آذربایجانی) جرم است؟ اگر هست، چرا مقامات شوهرم را محکوم نمی کنند؟ و به چه کسی درباره رنج هایی که کشیده ام باید مراجعه کنم؟
علیرضا اصغرزاده، دانشگاهی
"زمانی که ببینم میلیون ها بچه متعلق به جوامع آذربایجانی، کرد،بلوچ،ترکمن،عرب،لر،بختیاری،گیلک و ... به زبان مادری خودشان صاحب مدرسه باشند نشانه خوبی خواهد بود برای ساختن ایرانی بدون نژادپرستی"
لینک از عفو بین الملل:
http://www.amnesty.org/sites/impact.amnesty.org/files/Wire_FebMar_web.pdf
منبع: سایت اؤیرنجی